14/1/92
سلام عزیزم.امروز خاله شوکت اومد دیدنت.عصر هم ما وسایلمونو جمع کردیم تا بیایم تهران موقع خداحافظی عمو داود خیلی گریه کرد واشک همرو دراورد. فردا هم با اقاجون ومامان جون خداحافظی کردیم چون اونها برای اولین بار میخواستن برن خونه خدا خلاصه به سمت تهران حرکت کردیم برای شروع یک زندگی جدید باحضورشیرین دخترم باتشکر مامان طاهره ...
نویسنده :
مامان طاهره و بابا احمد
22:40